آکادمی زبان تات

آموزش زبان انگلیسی

کلمات و اصطلاحات مربوط به مد در آیلتس


elegant clothes

لباس های شیک و آراسته



Meaning: clothes that are beautiful in a graceful way

لباس هایی که به شکل برازنده‌ای زیبا هستند



EXP: Jane likes to wear elegant clothes and expensive accessories

جین دوست دارد لباس های شیک و آراسته بپوشد و از زیورآلات گران قیمت استفاده کند.



fashion-conscious

اهل مد



Meaning: interested in the latest fashions

علاقه مند به جدیدترین مُدها



EXP: Bailey is very fashion-conscious.

بیلی خیلی اهل مد است.



a fashion victim

مُد پرست



Meaning: someone who always wears fashionable clothes even if the clothes sometimes make them look silly

کسی که همیشه لباس های مُد روز می پوشد حتی اگر لباس ها گاهی ظاهر وی را احمقانه نشان دهد



EXP: Blake is in danger of becoming a fashion victim.

بلیک در معرض خطر تبدیل شدن به یک مُد پرست قرار دارد.


has impeccable taste in clothing

بسیار خوش سلیقه بودن در لباس



Meaning: has outstanding ability to judge what is good or suitable for clothing

داشتن توانایی فوق العاده برای قضاوت در مورد خوب یا مناسب بودن لباس



EXP: Brandon is well-known for his impeccable taste in clothing.

براندون به خاطر خوش سلیقه بودن در لباس معروف است.



tacky clothing

لباس کوچه بازاری



Meaning: clothing that looks cheap and of poor quality

لباسی که ارزان و بی کیفیت به نظر می رسد



EXP: Revealing clothing would be too tacky and impolite for such a formal occasion.

لباس‌ بدن نما برای چنین مراسم رسمی خیلی نامناسب و نامحترمانه است.


در فرایند یادگیری زبان انگلیسی، یادگیری اصطلاحات کاربردی موضوعات مختلف نقش مهمی را ایفا می کند. در آموزش کلمات و اصطلاحات مربوط به مد در آیلتس آکادمی زبان تات مجموعه گسترده‌ای از اصطلاحات کاربردی مرتبط با مد در زبان انگلیسی را گردآوری کرده است.

کلمات و اصطلاحات مربوط به دوران کودکی در آیلتس


bring up

بزرگ کردن/ پروراندن/ تربیت کردن



Meaning: take care of a person until he/she is completely grown

مراقبت کردن از فردی تا زمانی که کاملا بزرگ شود



EXP: Children should be brought up to respect the law.

بچه ها باید طوری تربیت شوند که به قانون احترام بگذارند.



raise sb.

بارآوردن / بزرگ کردن کسی



Meaning: take care of a person until he/she is grown up

مراقبت کردن از فردی تا زمانی که بزرگ شود



EXP: Some people claim that children with both parents raising them are far less likely to end up in jail than those raised by mothers alone.

برخی افراد ادعا می‌کنند که احتمال زندانی شدن کودکانی که هر دو والدین آن‌ها را بزرگ کرده اند بسیار کمتر از کودکانی است که تنها توسط مادر بزرگ شده‌اند.



child-rearing

پرورش کودک



Meaning: looking after a child until he/she is fully grown

مراقبت از کودک تا زمانی که او کاملا بزرگ شود



EXP: Child-rearing can be a difficult yet rewarding responsibility.

پرورش کودک می تواند مسئولیتی دشوار و در عین حال ارزشمند باشد.



maternal instinct

غریزه مادری



Meaning: a woman’s natural tendency to behave like a mother

گرایش طبیعی یک زن به داشتن رفتاری مادرانه



EXP: It is generally believed that women have maternal instincts that somehow make them better parents than fathers are.

عموماً اعتقاد بر این است که زنان دارای غرایز مادرانه هستند که به نوعی باعث می شود آنها والدین بهتری نسبت به پدران باشند.



nurturing instinct

غریزه مراقبت



Meaning: feelings typical of a caring mother

احساسات معمول یک مادر دلسوز



EXP: Some people believe that the nurturing instinct can shape women’s careers.

برخی افراد بر این باورند که غریزه مراقبت می تواند مسیر زندگی زنان را شکل دهد.

در فرایند یادگیری زبان انگلیسی، یادگیری اصطلاحات کاربردی موضوعات مختلف نقش مهمی را ایفا می کند. در آموزش کلمات و اصطلاحات مربوط به دوران کودکی در آیلتس آکادمی زبان تات مجموعه گسترده‌ای از اصطلاحات کاربردی مرتبط با دوران کودکی در زبان انگلیسی را گردآوری کرده است.

کلمات و اصطلاحات مربوط به خانواده در آیلتس

take sb. /sth. for granted

وجود کسی / چیزی را مسلم پنداشتن، قدر کسی یا چیزی را ندانستن

 

Meaning: think that someone will always be there when you need them and never thank them

تصور این که وقتی به کسی نیاز دارید همیشه حاضرخواهد بود و هرگز از او تشکر نمی کنید

 

EXP:  After a while the couple began to take each other for granted.

پس از مدتی، این زوج قدر دان وجود یکدیگر نبودند.

 

be grateful to sb.

قدردان کسی بودن/ سپاسگزار کسی بودن

 

Meaning: want to thank sb. because of sth. kind that he/she has done

تمایل به تشکر از کسی به دلیل کار محبت آمیزی که او انجام داده است

 

EXP:  Leah was grateful to Bradley for his support.

لیا از بردلی برای حمایتش سپاسگزار بود.

 

Charity begins at home.

چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است.

 

Meaning: we should take care of family and people close to us before worrying about helping others

قبل از اینکه نگران کمک به دیگران باشیم باید مراقب خانواده و افراد نزدیک خود باشیم

 

EXP:  I like to help my family members. After all, charity begins at home.

من دوست دارم به اعضای خانواده ام کمک کنم. به هر حال، چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است.

 

feel homesick

احساس غربت

 

miss one’s home

دلتنگی برای خانه خود

 

Meaning: (someone) feels unhappy because he/she is a long way from his/her home

(کسی ) احساس ناراحتی می کند زیرا از خانه خود خیلی دور است

 

EXP:  In Ashlee’s first month at college she felt very homesick.

اشلی در اولین ماه تحصیلش در کالج احساس غربت می‌کرد.

 

a home from home

مثل خانه خود

 

Meaning: a place that someone thinks is as pleasant as his/her own home

مکانی که کسی فکر می کند به اندازه خانه خودش خوشایند است

 

EXP:  I visit that town so often it’s become a home from home for me.

من آن قدر به آن شهر می روم  که دیگر برایم مثل خانه خودم شده است.

 


در فرایند یادگیری زبان انگلیسی، یادگیری اصطلاحات کاربردی موضوعات مختلف نقش مهمی را ایفا می کند. در آموزش کلمات و اصطلاحات مربوط به خانواده در آیلتس آکادمی زبان تات مجموعه گسترده‌ای از اصطلاحات کاربردی مرتبط با خانواده در زبان انگلیسی را گردآوری کرده است. 

کلمات و اصطلاحات مربوط به سلامتی در آیلتس

chronic disease

بیماری مزمن

 

Meaning: a disease that continues for a long time

بیماری‌ که برای مدت طولانی ادامه دارد

 

EXP: Lucy has been suffering from this chronic disease for years.

لوسی سالهاست که از این بیماری مزمن رنج می برد.

 

take out insurance

قرارداد بیمه بستن/ خود را بیمه کردن

 

Meaning: pay an insurance company an amount of money so that they will give you money if you are ill

پرداخت مبلغی به شرکت بیمه تا در صورت بیماری به شما پول بدهند

 

EXP: Students will have to take out insurance to cover the costs of all visits to doctors and other non-emergency medical situations (Cambridge IELTS 8).

دانش‌آموزان باید برای پوشش دادن هزینه‌های تمام مراجعات به پزشکان و سایر موقعیت‌های پزشکی غیر اورژانسی خود را بیمه کنند (کمبریج آیلتس 8).

 

contract a disease

ابتلا به بیماری

 

develop a disease

دچار بیماری شدن

 

Meaning: begin to have an illness

شروع بیماری

 

EXP: He contracted the disease while he was travelling.

او در حین سفر به این بیماری مبتلا شد.

 

an epidemic

بیماری همه گیر

 

Meaning: a great number of cases of a disease occurring at the same time

تعداد زیادی از موارد یک بیماری که همزمان رخ می دهد

 

EXP: The H1N1 epidemic was controlled and didn’t have much impact on the country’s economy.

همه گیری H1N1 کنترل شد و تأثیر زیادی بر اقتصاد کشور نداشت.

 

remedy

درمان

 

Meaning: a cure for pain or a minor illness

معالجه درد یا بیماری جزئی

 

EXP: What is remarkable is that so many of the claims made for some of these remedies have since been found to have at least some basis in fact (Cambridge IELTS 8).

موضوع قابل توجه این است که تاکنون مشخص شده است که بسیاری از ادعاهای مطرح شده در مورد برخی از این درمان ها حداقل پایه و اساسی واقعی دارند (کمبریج آیلتس 8).


در فرایند یادگیری زبان انگلیسی، یادگیری اصطلاحات کاربردی موضوعات مختلف نقش مهمی را ایفا می کند. در آموزش کلمات و اصطلاحات مربوط به سلامتی در آیلتس آکادمی زبان تات مجموعه گسترده‌ای از اصطلاحات کاربردی مرتبط با سلامتی در زبان انگلیسی را گردآوری کرده است.

کلمات و اصطلاحات مربوط به تناسب اندام در آیلتس

health and fitness

سلامت و تناسب اندام

 

Meaning:  the state of being physically healthy and strong

از نظر جسمی سالم و قوی بودن

 

EXP: In some countries, the average weight of people is increasing and their levels of health and fitness are decreasing (Cambridge IELTS 8).

در برخی از کشورها، میانگین وزن افراد در حال افزایش و سطح سلامت و تناسب اندام آن‌ها در حال کاهش است (کمبریج آیلتس 8).

 

a sedentary job

شغل کم تحرک

 

Meaning:  a job that involves a lot of sitting and not much exercise

= شغلی که مستلزم نشستن زیاد و فعالیت اندک است

 

EXP: Overweight people whose work is sedentary will find it much harder to lose weight.

برای افرادی که اضافه وزن دارند و کارشان کم تحرک است کاهش وزن بسیار دشوارتر خواهد بود.

 

muscle strength

قدرت عضلانی

 

Meaning:  the physical energy that someone has to lift or move things

انرژی فیزیکی که فردی برای بلند کردن یا حرکت دادن چیزها دارد

 

EXP: Playing sports will increase your muscle strength.

انجام ورزش قدرت عضلانی شما را افزایش می دهد.

 

feel refreshed

احساس شادابی کردن

 

feel new

احساس تازگی کردن

 

Meaning:  feel lively and comfortable

احساس سرزندگی و راحتی کردن

 

EXP: I felt so refreshed after my holiday.

من بعد از تعطیلاتم خیلی احساس شادابی می کردم.

 

has taken its toll on one’s health

برای سلامتی یک فرد زیانبار بوده است

 

Meaning:  has caused damage to one’s health

به سلامتی یک فرد آسیب رسانده است

 

EXP: 20 years of smoking has taken its toll on Kyle’s health.

20 سال استعمال دخانیات برای سلامت کایل زیانبار بوده است.

 

hale and hearty

سالم و سرحال

 

Meaning:  ( of old people ) healthy and strong

( در مورد افراد مسن ) سالم و قوی

 

EXP: At 77, Andrew is still hale and hearty, getting up at 6 every morning to walk three miles.

اندرو در 77 سالگی هنوز سالم و سرحال است و هر روز صبح ساعت 6 بیدار می شود تا سه مایل پیاده روی کند.

 

as fit as a fiddle

سرحال و قبراق

 

Meaning: be in perfect health

در سلامت کامل بودن

 

EXP: My dad’s nearly eighty now but he’s still as fit as a fiddle.

پدرم الان نزدیک به هشتاد سال دارد، اما هنوز هم سرحال و قبراق است.


در فرایند یادگیری زبان انگلیسی، یادگیری اصطلاحات کاربردی موضوعات مختلف نقش مهمی را ایفا می کند. در آموزش کلمات و اصطلاحات مربوط به تناسب اندام در آیلتس آکادمی زبان تات مجموعه گسترده‌ای از اصطلاحات کاربردی مرتبط با تناسب اندام در زبان انگلیسی را گردآوری کرده است.

کاربرد و کالوکیشن های فعل grow در انگلیسی


Grow back

رشد مجدد



Exp: His eyebrows never grew back after the accident.

ابروهایش بعد از تصادف دیگر رشد نکردند.



Grow on

به تدریج برای کسی جذاب تر شدن



Exp: The tune grows on you.

آهنگ کم کم مورد علاقه تو می شود



Grow into

تبدیل شدن / بزرگ شدن



Exp: Rome began as a city and grew into a huge empire

رم به عنوان یک شهر شروع شد و به یک امپراتوری بزرگ تبدیل شد.



Exp: He would grow into the uniform

او بزرگ می شود و این یونیفرم اندازه اش می شود.



Exp: I will grow into this position

من برای انجام این شغل رشد خواهم کرد



Grow

رشد و افزایش آمار و ارقام یا جمعیت



Exp: Population is really growing

جمعیت واقعا در حال افزایش است



Exp: She grew up in Canada.

او در کانادا بزرگ شد.



Money doesn’t grow on the tree

پول علف خرس نیست



Exp: My daughter Claire wants a car for her 17th birthday, but I can’t afford it. Money doesn’t grow on trees!

دخترم کلر برای تولد 17 سالگی خود ماشین می خواهد، اما من توان خرید آن را ندارم. پول علف خرس نیست!

در انگلیسی حدود ده فعل پرکاربرد وجود دارد که grow  یکی از آنهاستدر این درس به کاربرد و کالوکیشن های فعل grow در انگلیسی پرداخته شده است.

کاربردها و تفاوت های too و enough در زبان انگلیسی

کاربرد enough of و too of


چیزی به نام “too of” در انگلیسی وجود ندارد. اما «enough of» قبل از شروع عبارات اسمی با تعیین کننده یا حتی قبل از ضمایر استفاده می شود. اگر enough of با اسم غیرقابل شمارش استفاده شود از فعل مفرد و اگر با اسم یا ضمایر قابل شمارش جمع استفاده می شود فعل به صورت جمع است. برای روشن شدن بیشتر مثال های زیر را بررسی کنید.



Enough of us left the campus.

به اندازه کافی از دانشگاه خارج شدیم.



I put enough of the salt on the steak.

به اندازه کافی نمک روی استیک ریختم.



Enough of my students passed the test.

شاگردانم به اندازه کافی در این آزمون موفق شدند.



«enough» و «too» در جملات منفی


“Too” را می توان در جملات منفی با افعال منفی استفاده کرد. و در این مورد دقیقاً به معنی “خیلی” است.

به مثال زیر توجه کنید:



This is not too terrible, we can fix it easily.

این خیلی وحشتناک نیست، ما می توانیم آن را به راحتی حل کنیم.

ما نمی توانیم enough یا [enough + اسم] را به عنوان فاعل یک جمله منفی با افعال منفی استفاده کنیم. به یاد داشته باشید، در موقعیت های دیگر، به عنوان مثال به عنوان قید یک جمله منفی استفاده از “enough” صحیح است و مشکلی ایجاد نمی کند.

به مثال های زیر توجه کنید:

Correct: Enough people were in the club.

Incorrect: “Enough people in the club.”

افراد کافی در باشگاه بودند.



Correct: Enough tasted the sauce for the commercial.

Incorrect: “Enough taste the sauce for the commercial.

به اندازه کافی طعم سس برای تبلیغات را داشت.


در مقاله کاربردها و تفاوت های too و enough در زبان انگلیسی به بررسی این دو کلمه و کابردها و تفاوت های میان آن ها پرداخته شده است. با مطالعه آن می توانید از اشتباهات آینده در این باره جلوگیری کنید.

  کلمات و اصطلاحات مربوط به موسیقی Music در آیلتس

acoustic music

موسیقی آکوستیک

 

Meaning:  music that is not made louder with electronic equipment

نوعی موسیقی که با وسایل الکترونیکی بلندتر نمی شود

 

EXP:  Acoustic music has had a resurgence in popularity due to the recent popularity of musicians playing live without electric amplification.

موسیقی آکوستیک به دلیل محبوبیت اخیر نوازندگانی که به صورت زنده بدون تقویت‌کننده الکترونیکی می‌نوازند دوباره محبوبیت پیدا کرده است.

 

airplay

پخش موسیقی از رادیو

 

Meaning: the number of times a piece of music is played on the radio

تعداد دفعاتی که یک قطعه موسیقی از رادیو پخش می شود

 

EXP:  A song needs a lot of airplay in order to become a hit.

یک آهنگ برای تبدیل شدن به آهنگِ روز باید دفعات زیادی از رادیو پخش شود.

 

pop chart

فهرست آهنگ‌های پرفروش

 

Meaning: a list of the best-selling songs within a particular period

لیستی از پرفروش ترین آهنگ ها در یک دوره خاص

 

EXP: Each week the new UK pop charts are announced on Sunday.

هر هفته فهرست آهنگ‌های پرفروش جدید بریتانیا در روز یکشنبه اعلام می شود.

 

 best-selling album

پرفروش ترین آلبوم

 

bestseller

پرفروش

 

Meaning:  an album that is extremely popular

آلبومی که بسیار محبوب است

 

EXP: It’s not easy to sell albums in the very competitive music industry, but her albums are all best-sellers.

فروش آلبوم ها در صنعت موسیقی بسیار رقابتی آسان نیست، اما آلبوم های او همه پرفروش هستند.

 

be just another a flash in the pan

شهرتی گذرا / موفقیتی ناپایدار

 

Meaning: be sth. good that happens only once and will not be repeated

رویداد خوبی که فقط یک بار اتفاق می افتد و دیگر تکرار نمی شود

 

EXP: The band rose to success suddenly and then disappeared just as quickly. It was just another flash in the pan.

این گروه ناگهان به موفقیت رسید و سپس با همان سرعت ناپدید شد. آن صرفاً شهرتی گذرا بود.

a smash hit

موفقیتی چشمگیر

 

a very popular song

آهنگی بسیار محبوب

 

Meaning: sth. such as a song or a film that is extremely successful

چیزی از قبیل یک آهنگ یا یک فیلم که بسیار موفق است

 

EXP:  The singer’s first album was a smash hit and now she’s attempting to duplicate that success.

اولین آلبوم این خواننده موفقیت چشمگیری بود و اکنون او در تلاش است تا این موفقیت را تکرار کند.


در فرایند یادگیری زبان انگلیسی، یادگیری اصطلاحات کاربردی موضوعات مختلف نقش مهمی را ایفا می کند. در آموزش کلمات و اصطلاحات مربوط به موسیقی Music در آیلتس آکادمی زبان تات مجموعه گسترده‌ای از اصطلاحات کاربردی مرتبط با موسیقی در زبان انگلیسی را گردآوری کرده است.

کلمات و اصطلاحات مربوط به دولت government در آیلتس

 put sth. into effect

چیزی را عملی کردن

 

Meaning: start to use a plan so that it has practical results

استفاده از یک برنامه را آغاز کردن تا نتایج عملی داشته باشد

 

EXP: To meet this challenge, the following elements were put into effect (Cambridge IELTS 8).

برای مقابله با این چالش، عناصر زیر به کار گرفته شدند (کمبریج آیلتس 8).

 

high on the government’s agenda

در دستور کار دولت قرار گرفتن

 

Meaning: be one of the most important things that the government wants to deal with

یکی از مهمترین چیزهایی که دولت می خواهد به آن بپردازد

 

EXP: Education is high on the government’s agenda.

آموزش و پرورش در دستور کار دولت قرار دارد.

 

 place a high priority on sth.

اولویت بالایی برای چیزی قائل شدن

 

Meaning: give importance to sth.

اهمیت دادن به چیزی

 

EXP: The government is placing a high priority on health care reform.

دولت اولویت بالایی برای اصلاح نظام مراقبت سلامت قائل است.

 

reform

اصلاح

 

Meaning: a change that is intended to change a bad situation

تغییری که برای عوض کردن وضعیت نامطلوب در نظر گرفته می‌شود

 

EXP: Reforms within hospitals have been unsuccessful) . Cambridge IELTS 8).

اصلاحات در بیمارستان ها ناموفق بوده است. (کمبریج آیلتس 8 )

 

translate sth. into action

چیزی را عملی کردن/ وارد عمل شدن

 

Meaning: put sth. into practice

چیزی را عملی کردن

 

EXP: The government should translate its strategies into action.

دولت باید راهبردهای خود را عملی کند.

 

take draconian

اقدامات سختگیرانه

stringent measures to…

سخت انجام دادن برای …

 

take strict measures

اقدامات سختگیرانه انجام دادن

 

Meaning: take severe measure to…

اقدامات سختگیرانه انجام دادن برای …

 

EXP: They believe these draconian/stringent measures will keep water pollution to a minimum.

آنها معتقدند که این اقدامات سختگیرانه / سفت و سخت آلودگی آب را به حداقل می رساند.

 

government’s laxity in sth.

تسامح / سهل انگاری دولت در مورد چیزی

 

Meaning: government’s lack of attention to sth.

عدم توجه دولت به چیزی

 

EXP: They complained about the government’s laxity in providing relief to the earthquake victims.

آنها از تسامح دولت در امداد رسانی به زلزله زدگان گلایه داشتند.


در فرایند یادگیری زبان انگلیسی، یادگیری اصطلاحات کاربردی موضوعات مختلف نقش مهمی را ایفا می کند. در آموزش کلمات و اصطلاحات مربوط به دولت government در آیلتس آکادمی زبان تات مجموعه گسترده‌ای از اصطلاحات کاربردی مرتبط با دولت در زبان انگلیسی را گردآوری کرده است.

کلمات و اصطلاحات مربوط به توسعه Development در آیلتس


the economic swings of boom and slump

نوسانات اقتصادی رونق و رکود



economic changes

تغییرات اقتصادی



Meaning: economic fluctuations

نوسانات اقتصادی



EXP: Employment is subject to the economic swings of boom and slump.

اشتغال تابع نوسانات اقتصادی رونق و رکود است.



economic recession

رکود اقتصادی



Meaning: a period when the economy of a country is not doing well

دوره ای که اقتصاد یک کشور خوب نیست



EXP: In times of economic recession, graduates tend to seek jobs that offer greater job security.

در مواقع رکود اقتصادی، فارغ التحصیلان تمایل دارند به دنبال مشاغلی باشند که امنیت شغلی بیشتری را فراهم می آورند.



have / has far-reaching effects

اثرات گسترده ای داشتن



Meaning: affect many people or things in a significant way

بر بسیاری از افراد یا چیزها به طور قابل توجهی تأثیر گذاشتن



EXP: The effects of the change will be far-reaching.

اثرات این تغییر گسترده خواهد بود.



ripple effect

اثر موجی



chain reaction

واکنش زنجیره ای



Meaning: a situation in which one thing causes a series of other things to happen

موقعیتی که در آن یک عامل باعث می شود مجموعه ای از واکنش های دیگر اتفاق بیفتد



EXP: The war could set off a chain reaction that would put the whole world at risk.

جنگ می تواند منجر به یک واکنش زنجیره ای شود که کل جهان را در معرض خطر قرار می‌دهد.



knowledge economy

اقتصاد دانش بنیان



Meaning: a knowledge-driven economy

اقتصاد دانش محور



EXP: An inquiring mind and the ability to combine ideas are the essential characteristics of a workforce in the knowledge economy.

ذهن پرسشگر و توانایی ترکیب ایده ها از ویژگی های اساسی نیروی کار در اقتصاد دانش بنیان است.


در فرایند یادگیری زبان انگلیسی، یادگیری اصطلاحات کاربردی موضوعات مختلف نقش مهمی را ایفا می کند. در آموزش کلمات و اصطلاحات مربوط به توسعه Development در آیلتس آکادمی زبان تات مجموعه گسترده‌ای از اصطلاحات کاربردی مرتبط با توسعه در زبان انگلیسی را گردآوری کرده است.